دیگر عشق هم نمیداند
من از فروغ روی تو برخاستم
نه از سلاوت نگارگران
من از طلا گونه نامت
نه از غلظتی که بر جان عزیزان ریخت
من از جام تو برخاستم
نه از افسار بیگانهٔ خدایان
من از چشم تو برخاستم
نه از بهین نامه ای که بر نام جهل گشاد
نه از دلشنگی مداوم مرگ بیقرار
دیگر عشق هم نمیداند
من از فروغ روی تو برخاستم که دیگر میل بازتابش نیست
دیگر بر گنجینهٔ دانایان لگام پرسری نمایان است
دیگر مرگ خفته است
دیگر مرگ خفته هم نمیداند
که من از شور تو برخاستم
از انعکاس حضور تو
11551 بازدید
21 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
30 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian